پروفایل کاربری
دانشجویان مهندسی بهداشت محیط اصفهان ورودی91

نام: مهدیه
.........................................................
جنسیت: زن
.........................................................
محل سکونت:
.........................................................
سن: 5 / 9 / 1372
.........................................................
میزان تحصیلات: کارشناسی بهداشت محیط
.........................................................
شماره تماس: ...
.........................................................
ایمیل و ای دی یاهو: ...
.........................................................
درباره من: اینجا پاتوق ما دانشجوهای مهندسی بهداشت محیط اصفهانه. به جمع ما خوش اومدین...

نظرات شما عزیزان:

یکی
ساعت11:56---3 آبان 1392
چییییییییییییییییش ..................................................

ف اسکندری
ساعت22:04---27 تير 1392
سلام مهدیه جون ممنون به خاطر وب زیبات امیدوارم تابستونا به خوبی بگذرونی

ف اسکندری
ساعت22:02---27 تير 1392
سلام مهدیه جون مرسی به خاطر وبلاگ زیبات امیدوارم تابستونا به خوبی بگذرونی
مهدیه:به به سلام به فاطمه جون خودم.باورم نمیشه اومدی وبلاگ.منم امیدوارم تابستون خوبی داشته باشی و باز هم به وب سر بزنی:*


زویا
ساعت12:54---15 ارديبهشت 1392
سلام.وبلاگ خوبی دارید

شما مقطع کارشناسی میخونید؟تا جایی که یادمه مقطع کارشناسی عنوانش مهندسی نیستمهدیه:بله ما کارشناسی هستیم و دقیقا اسمش مهندسیه نمی دونم شما چرا اینو میگین!!!!


neda
ساعت20:52---9 اسفند 1391
تمام معلمهایی که مثل شمع میسوزند تا آخر سال گاز سوز میشن!

neda
ساعت20:51---9 اسفند 1391
می‌دونی تفاوت شهرداری با صدا و سیما چیه؟ اولی آشغال رو جمع می‌کنه، دومی آشغال پخش می‌کنه!

neda
ساعت20:50---9 اسفند 1391
گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآید
گفتم كه یار من شو گفتادلم نخواهد
گفتم خوشا هوایی كز باد صبح خیزد
گفتا هوای گرمیست اه اه عرقم در آمد
گفتم دل رحیمت كی عزم صلح دارد
گفتا برو به سویی تا گل نی در آید


neda
ساعت20:46---9 اسفند 1391
انيشتين براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه از راننده مورد اطمينان خود كمك مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين او را هدايت مي كرد بلكه هميشه در طول سخنراني ها در ميان شنوندگان حضور داشت بطوريكه به مباحث انيشتين تسلط پيدا كرده بود! يك روز انيشتين در حالي كه در راه دانشگاه بود با صداي بلند گفت كه خيلي احساس خستگي مي كند؟

راننده اش پيشنهاد داد كه آنها جايشان را عوض كنند و او جاي انيشتين سخنراني كند چرا كه انيشتين تنها در يك دانشگاه استاد بود و در دانشگاهي كه سخنراني داشت كسي او را نمي شناخت و طبعا نمي توانستند او را از راننده اصلي تشخيص دهند. انيشتين قبول كرد، اما در مورد اينكه اگر پس از سخنراني سوالات سختي از وي بپرسند او چه مي كند، كمي ترديد داشت.

به هر حال سخنراني راننده به نحوي عالي انجام شد ولي تصور انيشتين درست از آب درامد.

دانشجويان در پايان سخنراني شروع به مطرح كردن سوالات خود كردند. در اين حين راننده باهوش گفت: سوالات به قدري ساده هستند كه حتي راننده من نيز مي تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انيشتين از ميان حضار برخواست و به راحتي به سوالات پاسخ داد به حدي كه باعث شگفتي حضار شد!


ندا
ساعت20:43---9 اسفند 1391
یه پشه اومده بود تو اتاقم
اومدم بزنم تو سرش تا صدا سگ بده
تا منو دید گریه اش گرفت
بهم گفت این رسم مهمون نوازی نیست
من 6 ماه نبودم فکر کردم دم در برام میخوای گاوی گوسقندی چیزی بکشی
توی بی معرفت حتی یه پارچه هم نصب نکردی
دستاشو باز کرد و منو بغل کرد
گفت دلتنگت بودم رفیق
بهش گفتم بیا یه خورده دم گوشم ویز ویز کن...
اصلا صداش مثل لالایی دلنشین بود
الانم چایی و شیرینی و آجیلشو خورده و تخت خوابیده
بیچاره حق داشت خسته راه بود
فردا قراره از خاطرات 6 ماه گذشتش برام بگه...


زیما
ساعت20:37---9 اسفند 1391
ممنون از راه اندازی وبلاگپاسخ:خواهش عزیزم.لطفا از این به بعد با اسم قشنگ خودت نظر بذار.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName-> ،

برچسب‌ها: <-TagName-> ,


تاريخ : - | - | نویسنده : مهدیه
|
.: Weblog Themes By VatanSkin :.